۲۶ آبان پسر کوچولوی من ساعت 8:05 صبح به دنیا پا گذاشت و زندگیمون رو رنگی کرد
سبحان من
+یکم فرصتِ تنهایی و دلتنگی بهت میدم !
مامان حرفِ قشنگی بهم زد گفت اگر کسایی باشن که یکی رو از تهِ دلشون دوست نداشته باشن این قدر تقلا نمیکنن که ثابت کنن که دوسش دارن!
+برادر جانمان به مرخصی میاد! همگی خوشحال شدیم از اون خبرایِ یهویی بود !
+ میخوام یه قولُ قرارایی امشب با آقای مهربونی آ بزارم !چه قدر دلتنگم !