حرفات سنده 💗

تعرفه تبلیغات در سایت
عنوان عکسعنوان عکسعنوان عکسعنوان عکس
عنوان عکسعنوان عکسعنوان عکسعنوان عکس
عنوان عکسعنوان عکسعنوان عکسعنوان عکس
عنوان عکسعنوان عکسعنوان عکسعنوان عکس
عنوان عکسعنوان عکسعنوان عکسعنوان عکس

۲۶ آبان پسر کوچولوی من ساعت 8:05 صبح به دنیا پا گذاشت و زندگیمون رو‌ رنگی کرد 

سبحان من

نویسنده : بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 9 تير 1401 ساعت: 13:22
برچسب‌ها :
امروز ۲۲اردیبهشت ۹۸ وقت غربالگری سه ماهه اول !از خدا میخوام با بهترین حس هایی که ازت میگیرم برگردم خونه!به امام رضا قول دادم که ان شاءالله همه چی عالی بود شب بعد افطار میریم پابوسش دلم لک زده توی این هوای خوب بنشینیم توی صحنش!!!من بهت خیلی قول آ دادم !!عملیشون می‌کنم !!!

نویسنده : بازدید : 136 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 15:46
برچسب‌ها :
 به نام خالق همه قشنگی آاز کجا باید شروع کنم ؟؟؟اهان از وقتی باید بگم که یه جانی در من شروع به رشد کرد درست وقتی فهمیدم که باورم  نمیشد ینی باورمون نمیشد!!من و همسرجان از شوق اشک ریختیم و زندگیمون عوض
نویسنده : بازدید : 169 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:00
برچسب‌ها :
نمیخواستم دل شکستگی آ و غم های زندگیمونُ این جا ثبت کنم ولی کاریش نمیشه کرد باید بنویسم تا شاید اون ته ته های دلم خنک بشه !چه قدر کم طاقت شدم در برابر ناملایمی هایِ زندگیمون که همش اخم کنمُ ایراد بگیر
نویسنده : بازدید : 152 تاريخ : چهارشنبه 3 مرداد 1397 ساعت: 18:29
برچسب‌ها :
چند روزی هست شروع کردم به استفاده از روغن کرچک برای مژه و ابرو ! امیدوارم نتیجه بده !

+یکم فرصتِ تنهایی و دلتنگی بهت میدم !

نویسنده : بازدید : 191 تاريخ : چهارشنبه 3 مرداد 1397 ساعت: 18:29
برچسب‌ها :
باید از دستِ این آدما که گاهی نمیتونن دلخوشیاتُ ببینن خودتو بزنی ب یِ راهه دیگهُ تا میتونی ازشون دور باشی که حسِت کنن که بفهمن چه قدر بودنت میتونه مهم باشه !که من باید فراموش کنم تنهاییمُ تویِ اون جمع
نویسنده : بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 3 مرداد 1397 ساعت: 18:29
برچسب‌ها :
وقتی به خاطرِ دلِ من ناراحتیِ دیشب رو با کسی درمیون میزاره که من میدونم خیلی دوسِش داره !که کُلی حرفایِ خوب میزنه و آرومم میکنه!

مامان حرفِ قشنگی بهم زد گفت اگر کسایی باشن که یکی رو از تهِ دلشون دوست نداشته باشن این قدر تقلا نمیکنن که ثابت کنن که دوسش دارن!

 

+برادر جانمان به مرخصی میاد! همگی خوشحال شدیم از اون خبرایِ یهویی بود !

نویسنده : بازدید : 191 تاريخ : چهارشنبه 3 مرداد 1397 ساعت: 18:29
برچسب‌ها :
بلاخره داره جور میشه دوستانِ عزیزِ چند ساله یِ من مهمونِ خونم باشن! میدونم فردا کلی خوش میگذره ! و من هر ثانیه بیشتر ذوق میکنم از اومدنشون!

+ میخوام یه قولُ قرارایی امشب با آقای مهربونی آ بزارم !چه قدر دلتنگم !

نویسنده : بازدید : 164 تاريخ : چهارشنبه 3 مرداد 1397 ساعت: 18:29
برچسب‌ها :
امشب خونه خواهر همسر دعوتیمُ من میخوام مثل همیشه شیک باشم!تولد خواهرزاده همسریه!قراره طرفایِ شب بریم براش کادو بخریم!قراره مثل همیشه توی جمع خانواده همسری ساکت و آروم و خانومانه باشَم!با اعتمادِ به نفسِ بالا !
برچسب‌ها: مهمونی رفتن آ
نویسنده : بازدید : 159 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:29
برچسب‌ها :
چرا این روزا زندگی این قدر برام سخت شده؟چرا این قدر بهونه گیر شُدم چرا این قدر حساس شُدم ؟!چرا هی از خدا میخوام برگردم به سه سال پیش!چرا هی ازش میخوام غر نزنمُ نمیشه!من اینجوری نبودم !چرا این قدر غرغرو شدم چرا یه بی اهمیتی کوچیک از طرفِ خانواده همسر زود ناراحتم میکنه ! چرا همونجآ خودم با یه جواب محکم خودمو خالی نمیکنمُ غرشُ به همسر میزنم!چرا اینجوری شدم؟این قدر ناراحتُ غصه دار؟من اینجوری نبودم ...!خدایا ازم دور شدیُ حتی نگاهمم نمیکنی!اینارو از طرز رفتارِ بقیه میفهمم!چرا آخه؟چیشده؟من که خیلی برگشتم پیشتُ ازت خواستم کمکم کنی!!  +دلم خیلی گرفته 
نویسنده : بازدید : 159 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:29
برچسب‌ها :